قتل های عنکبوتی
داستان قتلهای سریالی مشهد از ۷ مرداد سال ۱۳۷۹ با کشف جسد زن جوانی در یکی از محلههای خلوت این شهر شروع شد. این قتل ها به یک معضل امنیتی تبدیل شد و بازتاب گسترده ای در محافل سیاسی و رسانه ها داشت.زنان خیابانی یکی پس از دیگری به قتل میرسیدند و درحالی که با روسری شان خفه شده بودند و گره خاصی در روسری ها دیده می شد اجسادشان در محله های خلوت مشهد رها می شدند. اکیپ ویژه پلیس خراسان ماهها بود که رد قاتل یا قاتلان پرونده را در خیابانهای مشهد و بخصوص پاتوقهای زنان خیابانی میزد و با دستگیری تعدادی از زنان و بازجویی از آنها بهدنبال پایان دادن به این پرونده بود.یک سال طول کشید و در این مدت با گذشت زمان به تعداد قربانیان افزوده میشد. فرمانده وقت نیروی انتظامی، آقای قالیباف، دلیل تاخیر در شناسایی قاتل و جلوگیری از قتلها را چنین توجیه کرد که این زنان از خانوادههای خود طرد شده بودند و خانوادههایشان به پلیس شکایت نکرده بودند.
تمام توان پلیس به این معطوف شده بود که این فرد را شناسایی کند تا اینکه بالاخره فردی با ماموران تماس گرفت و گفت قتلها کار او است.این مرد خودش را به نام صیاد سیمرغ معرفی کرد. او بازداشت شد اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفا برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتلها نمیداند. به این ترتیب راز پرونده همچنان ناگشوده باقی ماند تا اینکه قاتل سریالی بار دیگر دست به کار شد اما این آخرین طعمه موفق شد از دست او فرار کند.
دستگیری و بازداشت
مژگان یک هفته بعد از فرار از دست قاتل سریالی در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب وحشت را برای ماموران تعریف کرد.
او چنین گفت: یک روز عصر حوالی میدان شهید فهمیده منتظر راننده کامیونها بودم تا به آنها موادمخدر بفروشم. خسته و گرسنه بودم.مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانهاش بروم. اول نمیخواستم قبول کنم اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد. فقط وقتی به نزدیکی خانهاش رسیدیم از من خواست با چادر صورتم را بپوشانم تا کسی متوجه نشود من زنی غریبه هستم و اگر همسایهها ما را دیدند خیال کنند من از اقوام او هستم. وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد اول ترسیدم و فکر کردم میخواهد بلایی سرم بیاورد ولی وقتی دیدم هیچ وسیلهای دستش نیست خیالم راحت شد.
وی ادامه داد: داشتم روسریام را درمیاوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شال گردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار میداد. من با ناخنهایم او را چنگ زدم و بعد با مشت محکم به شکمش کوبیدم. بعد خواستم فرار کنم ولی در قفل بود به همین دلیل شیشه داخل ساختمان را شکستم. مرد خیلی ترسیده بود. التماس میکرد و میگفت آرام باشم تا اجازه بدهد بروم. میدانستم باز هم نقشهای در سر دارد. به اتاق عقبی دویدم و با صدای بلند گفتم اگر در را باز نکند شیشههای اتاقی که به کوچه مشرف بود را میشکنم. بالاخره او در را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم. آنقدر ترسیده بودم که کفش هایم را جا گذاشتم.
نیروی انتظامی مشهد، آقای حنایی را در ساعت ۲ بعدازظهر روز چهارشنبه سوم مرداد ماه سال ۱۳۸۰، در حالی که با موتور سیکلت به مقابل منزلش رسید، دستگیر كرد. بر اساس اخبار موجود سعید حنایی به هنگام دستگیری با خنده و با صدای بلند گفت: «میدانم برای چه دستگیرم میکنید.»
بر اساس مستندات به دست آمده سعید حنایی در فاصله مرداد ماه سال ۷۹ تا ۱۵ فروردین ماه سال ۸۰ در مشهد ۱۶ زن را سوار موتور یا ماشین خود کرده و به قتل رسانده بود.البته پلیس تا زمان دستگیری متهم از ۱۱ قتل مطلع شده بود و قاتل سریالی ماجرای ۵ قتل دیگر را خودش برای کارآگاهان تعریف کرد. سعید حنایی نه تنها خودش از قتلهایی که مرتکب شده بود پشیمان نشد بلکه از سوی عدهای از اطرافیانش نیز مورد حمایت شدید قرار گرفت.
دادگاه
دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای سعید حنایی در چهار جلسه، شامل سه جلسه علنی و یک غیرعلنی در تاریخهای ۳۱ شهریور، ۱۸، ۱۹ و ۲۴ مهر ۱۳۸۰ در شعبه ۵۳ دادگاه عمومی مشهد تشکیل شد.
در اولین جلسه دادگاه که در سالن اجتماعات دادگستری مشهد با حضور اولیای دم و وکیل و خانواده متهم برگزار شد، نماينده مدعیالعموم، با خواندن كيفرخواست به تاثير منفی وقوع اين قتلها در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه و به وجود آمدن احساس ناامنی، تزلزل و بیثباتی در سطح اجتماع اشاره کرد. او خواستار اشد مجازات برای متهم و طرح اتهامات «زنا» در دادگاه غيرعلنی شد. با توجه به این که آقای حنایی ادعا داشت «مقتولان مستحق مرگ هستند»، نماينده مدعیالعموم با بيان اين كه سوابق جزايی ناچيز مقتولان نمیتواند دليلی برای مهدورالدم بودن آنها باشد، خواستار مجازات سريع متهم شد. سپس خانوادههای مقتولان شکایت خود را مطرح کردند. (ایسنا، ۳۱ شهریور ۱۳۸۰)
دومین جلسه دادگاه آقای حنایی که قرار بود در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۰ برگزار شود، به دلیل استعفای وکیلش به تعویق افتاد و با تعیین وکیل تسخیری در تاریخ ۱۸ مهر تشکیل شد. در این جلسه آقای حنایی به تشریح جزئیات وقوع قتلها پرداخت. در این جلسه نماینده حقوقی بسیج استان خراسان در شرح شکایت این ارگان گفت: «بسیجی حافظ نظم اجتماعی است، نه به وجود آورنده بینظمی در جامعه … آیا این مفسد میتواند الگوی مناسبی برای اجتماع و مردم باشد؟» (ایسنا، ۱۸ مهر ۱۳۸۰) در جلسه سوم دادگاه در تاریخ ۱۹ مهرماه ۱۳۸۰، قاضی به گزارش نماینده پزشکی قانونی اشاره کرد که وضعیت روانی متهم را مناسب اعلام کرده بود. نماینده مدعیالعموم نیز بر همین اساس خواستار اشد مجازات برای متهم شد. در این جلسه وکیل تسخیری آقای حنایی حضور داشت. (ایران، ۲۱ مهر ۱۳۸۰) بر اساس اطلاعات موجود، آخرین جلسه دادگاه سعید حنایی در ۲۴ مهرماه ۱۳۸۰ به صورت غیرعلنی برگزار شد. (ایران، ۲۵ مهر ۱۳۸۰)
انگیزه قتل ها
سعید حنایی درباره انگیزه خود از قتلها، گفت:«اوایل سال ۷۹ بود، انجمن اولیای مدرسه پسرم، همسرم را دعوت کرده بود تا سخنرانی داشته باشد. من وقتی آن روز از سر کار به خانه آمدم، زنم پریشان حال بود، روی صورتش جراحت داشت. وقتی علت را پرسیدم هیچی نگفت، نگران شدم. او با اصرار من چیزی گفت که باعث شد من به انجام قتلها رو بیاورم. همسرم به من گفت که وقتی میخواسته به مدرسه پسرم برود در میدان «فهمیده»، سوار خودروی مسافرکشی شده است تا او را به مدرسه برساند راننده پس از سوار کردن زنم قصد آزار و اذیت کردن او را داشته که همسرم با مقاومت در برابر او خود را از خودرو به بیرون انداخته و شماره خودرو را برمیدارد. از فردای آن روز من در میدان فهمیده پاتوق کردم تا راننده بیاخلاق را پیدا کنم. در این کمین، من به زنان خیابانی برخوردم که در جاده قدیم قوچان سرگردان بودند. وقتی فساد اخلاقی آنان را دیدم، این زنان را عامل ناامنی محله و بدبینی رانندگان به زنان مسافر دانستم از اینرو تصمیم گرفتم محله زندگی ام را پاکسازی کنم.»
و همچنین درباره انتخاب قربانیان خود و جزئیات قتلها هم گفت: «با موتورسیکلت خود در جاده قدیم قوچان میچرخیدم و با ابراز تمایل به رابطه جنسی آنان را سوار موتورسیکلت میکردم. بعد آنها را به خانهام میبردم و نقشه هایم را زمانی اجرا میکردم که خانهام خلوت بود.»
او همچنین اعتراف کرد که اگر دستگیر نمیشد تا ۱۵۰ زن خیابانی را هم میکشت. تحقیقات پلیس درباره قتلهای سعید حنایی در نهایت منجر به شناسایی ۱۶ جسد و محاکمه او شد.
حکم
شعبه ۵۳ دادگاه عمومی مشهد در پاییز سال ۱۳۸۰ آقای سعید حنایی را به ۱۲ بار اعدام (قصاص نفس)، پرداخت دیه به خانواده چهار تن از قربانیان، ۱۴ سال حبس تعزیری، ۱۷۳ ضربه شلاق به جهت رابطه نامشروع، رد مال به جهت سرقت، و چهار سال حبس تعزیری به دلیل جعل سند و عنوان، محکوم کرد. (جام جم، ۲۸ فروردین ۱۳۸۱) شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور در دی ماه ۱۳۸۰ حکم اعدام را تایید کرد. بنا بر یکی از گزارشهای منتشر شده، رای دادگاه اعدام بر اساس «افساد فیالارض» بود. (ایران، ۳ آبان ۱۳۸۰)
حکم «۱۷۳ ضربه شلاق» آقای حنایی، قبل از اعدام او اجرا شد
بر اساس اظهارات قاضی اجرای حکم، نظر قوه قضاییه اجرای حکم اعدام در ملاعام بود، اما بنا بر خواست اولیای دم که خواستار اجرای حکم در محل خاص بودند، اجرا در ملاعام منتفی شد. بنا بر اطلاعات موجود، آقای اموال آقای حنایی برای پرداخت دیه به خانوادههای چهار تن از قربانیان کافی نبود و مقرر شد اموالش به عنوان دیه بین آن چهار خانواده به نسبت تقسیم شود. حکم ۱۷۳ ضربه شلاق آقای حنایی نیز اجرا شد. آقای سعید حنایی در روز ۲۷ فروردین ۱۳۸۱ در حضور اولیای دم و مقامات مسئول در
زندان مشهد به دار آویخته شد. (جام جم، ۲۸ فروردین ۱۳۸۱)
فیلم عنکبوت
فیلم «عنکبوت» به کارگردانی «ابراهیم ایرج زاد» و تهیه کنندگی «جواد نوروزبیگی»، چهارمین فیلمی بود که در نهمین روز سی و هشتمین جشنواره ملی فیلم فجر برای اهالی رسانه و هنرمندان در پردیس سینما گالری ملت بر روی پرده رفت.فیلم با برشی از زندگی سعید آغاز می شود و صحنه های ابتدایی فیلم به خوبی معرف هویت واقعی او می باشد، مردی که یک بنای ساده است و خرج زندگی اش را از این راه در می آورد و خانه ای ساده دارد و به همراه همسر و مادرش و دو کودک گذران عمر می کند، ساره بیات در نقش همسر سعید نیز زنی ساده است و به این سبک زندگی عادت کرده است و آنطور که از صحنه های فیلم پیداست، از زندگی اش نیز کاملا راضی است.
نکته قابل توجه اینکه پیش از این فیلم مستندی با محتوای زندگی سعید حنایی توسط مازیار بهاری با همکاری رویا کریمی به نام و عنکبوت آمد ساخته شده است که در آن با خانواده ی این قاتل زنجیره ای زنان خیابانی مصاحبه شده و البته به دلیل پیشینه سیاسی این کارگردان مستند ساخته ی او هیچگاه دیده نشد.